بررسی عقده ها یا گره های روانی 

بررسی عقده ها یا گره های روانی 

برای بررسی عقده ها یا گره های روانی  و موارد مربوط به آن با ما در این مطلب همراه باشید

عقده ها: به گره های روحی گفته میشود که ازگذشته و ازدوران کودکی برای فرد ایجادمیشود ، پرفسور یونگ معتقد بود: انسانی وجود ندارد که عقده نداشته باشد یا به عبارتی : همه انسانها دارای عقده هستند و عقده ها نقش بسزایی در رفتار و عملکرد انسان دارد

بررسی عقده ها یا گره های روانی

 در روانشناسی تحلیلی اعتقاد بر این است که ناخودآگاه فردی بیشتر از عقده ها تشکیل شده است و آنها گروههای مرتبط اندیشه ها و افکار و تصورات هستند. در هر فردی عقدههای بسیار میتواند وجود داشته باشد اما لزوماً اثر منفی نخواهند داشت. آنها پدیدههایی روانی هستند که میل به قرار گرفتن در یک گروه دارند، زیرا که به اینصورت بهتر عمل می کنند. عقده در هر فرد مانند سوم شخص عمل می کند، ویژگی عقده اشتغال ذهنی شدید نسبت به چیزی است. عقدهها تعیین کننده همه عوامل ما هستند، از چگونگی ادراک گرفته تا ارزشها، انگیزشها و علاقهمندیها و عقدهها معمولاً خودبخودی عمل می کنند و زمینه ویژه هیجانی دارند. در موارد بیماری ذهنی یا عصبی ممکن است این عقدهها با هم در تعارض باشند، هر چه نیروی این عقدهها منفیتر باشد اختلال فرد بیشتر خواهد بود و هدف ارائه این دوره، تحلیل ناخودآگاه و ریشه کنی عقدههای منفی است تا محتوای آنها. زمانی که موضوع عقده وارد حوزه خودآگاه می شود و شخص از حالات تسلط و خشم از آنها رها می گردد. عقده کاری شبیه ایگو انجام می دهد، یعنی تحلیل استنتاج دستور اقدام را صادر می نماید.         

 

 

 

سایه ها

سایه یعنی تعارض میان آنچه که هستیم و هرآنچه میخواهیم باشیم، که درواقع نقطه اصلی جدال و زدوخورد ذهنی میباشد، درحقیقت دوگانگی ، مرکزی ترین کانون تجربه انسانی است، چنانچه سایه هایمان را انکار کنیم وازآنها فرار کنیم، سایه بشکل تقدیر به زندگی ما بازمیکردد

هیچکس با تصور نور به حقیقت نمی رسد ولی با کمک شناخت تاریکیها می توان به روشنایی حقیقت دست یافت. بسیاری از روانکاوان سایه را متشکل از صفات و احساساتی می دانند که نمی توانیم در خود بپذیریم و این مورد جنبه معکوس پرسونا است. به عبارتی دیگر، سایه خصوصیاتی را شامل می شود که مورد قبول پرسونا نمی باشد، خواه مثبت باشد خواه منفی. البته روشن است که وقتی افراد پرسونای خوب و مثبت را برای خود می پذیرند سایه باید حاوی صفاتی ناپسند باشد. یکی از سختترین بخشهای تکامل و رشد روان آدمی، مبارزه و غلبه بر سایه و تحت تسلط درآوردن خصوصیات ناپسند آن است. هر اندازه که فرد در یک جامعه زندگی می کند متعصبتر و مقیدتر باشد آنگاه سایه وسیعتر عمل می کند. اگر سایه موجب ناراحتی باشد برای رهایی کامل باید بتوانیم تمامی ویژگیهایی را که در سایرین موجب ناراحتی ما می شود، بپذیریم و در آغوش بگیریم.     

زخم­ ها و گره­ های روحی

هیچ شخصیت یا کهن­الگویی به اندازه پوزیدون نمی­تواند زخم­ها و گره­ها رادرک نماید و هیچ کهن­الگویی به اندازه هفایسوس زخم را نمی­شناسد و هیچ کهن­الگویی به اندازه دیونوسوس با رنج زخم آشنا نیست. بازکردن گره توسط شخصیت هرمس انجام میشود. قبلاً در شناخت شخصیتها و کهن­الگوها عنوان شده که رویکرد پوزیدون در حیطه دریا است و عواطف ما نماد همان دریا می باشد. حوزه عواطف دارای پیچ­های عمیقی است و کسی که به درمان خود می­پردازد به شکل عمیقی روی فرد مقابل اثر می­گذارد، یعنی وقتی من درمان شوم سلامت و شفای من روی اطرافیان هم اثر عمیقی برجا می­گذارد. پوزیدون زخم را درک می­کند و به کمک هرمس آن را می­گشاید. در این گفتمان در مورد حیطه عواطف، خشم، کینه، تنفر و بخشش بحث می کنیم، مدرنیته اولین کاری که می­کند احساسات را از بین می­­­­­برد و حوزه عواطف به یک ضد ارزش تبدیل می شود و سپس این عواطف سرکوب شده به حوزه ناخودآگاه رانده می­شود و به شکل خشم پنهان که منجر به بیماری­های خاص، حسادت، افسردگی در جان و جسم انسان متجلی می گردد.

 اگر در نامساعدترین محیط جهان، عشق را صرفاً هوی و هوس ندانیم بلکه آن را پیوند مرئی و مرکب از بندهای روحی استقامت و پایداری ببینیم، اتحادی است که در وفور و تنگدستی پایدار می­ماند و رابطه­ای است که طی آن قدرت­های بالقوه برای هر دو نفر آشکار می­شود. در این رابطه باید چند چیز را پذیرا باشیم، ابتدا چرخه زندگی/مرگ/زندگی و پذیرش اینکه مرگ یک بلا نیست بلکه یک موهبت است و دیگری زخم­ها و گرمای روحی فرد مقابل و پذیرش و در آغوش فشردن زخم­ها. ناتوانی در مواجه شدن با یک پدیده ناگوار، همان چیزی است که زخم را بوجود می آورد و در این خصوص انسان نه تنها باید قوی باشد بلکه باید خردمند هم باشد، یادآور میشود که قدرت از روح سرچشمه می­گیرد و خردمندی از تجربه رویارویی با زخم­ها و گره­ها.

بررسی عقده مادرخواهی ( Mother Complex )

بغیر از کهن­الگوهای زنان و مردان که جنبه آگاهی داشته و همچنین شخصیت­های کهن­الگویی عمیق­تر و کاربردی دوازده­گانه در سفر قهرمانی، کهن­الگوی مادر را در عرصه تحلیل قرار می­دهیم. کهن­الگوی مادر طلای ناب است و قلمرو پرورش قدرت و حمایت در زندگی است به دلیل اینکه این کهن­الگو در همه جا و در همه وقت همراه ما می­باشد. کهن­الگوی مادر، کل دنیای مادرانه با جوهر الهی آن، دنیایی قابل اتکاء، پرورش دهنده و خیرخواه است و در واقع خود هستی مانند زمین که بخشندگی، تنفس، غذا، امنیت، امید و دعا بعنوان یک وجود کامل که همه چیز در خدمت آن است را شامل میشود.

مادر :  یک موجود جسمانی محدود با توانایی خاص و صاحب دو روی سکه یعنی مهربانی و ویرانگری هر انسان است، انسانی به نام مادر، موجودی میرا با تمام خصایص، حالات، رفتار، فضایل و نواقص خاص خود می­باشد. احتمالاً مادر قدرتمندترین شخصیت کل انسان است، چون از او بدنیا می آید، پرورش می­یابد و از او تغذیه میشود و اندازه بسیار زیادی نگرش او نسبت به دنیا را تا پایان عمرش تعیین میکند. همه ما در سالهای اولیه زندگی به شدت به مادرمان وابسته­ایم تا اینکه بعداً خود را از مادر جدا میکنیم اما تا پایان عمر، او مادر یا مامان باقی میماند.

عقده مادر :  یعنی انتظار مادری داشتن از همه عالم بخصوص از مادر جسمانی خود، طلب خواسته های خود از مادر داشتن و اینکه به همان شکل رحم مادر او را تغذیه کردن، مادرکامپلکس حجم زیادی از توقعات نگفته است که ما انتظار برآورده­شدن آن را از مادر جامعه، دولت و هر کسی و چیزی که در عالم است داریم و میخواهیم بی نهایت مادر در عالم داشته باشیم بی­شک عقده مادر دشوارترین چیزی است که هر فردی در زندگی­اش با آن مواجه می شود. عقده­مادر همان قابلیت پس رفت و عقب افتادگی و اشتیاق به برگشتن به مادر جسمانی و تحت مراقبت قرار گرفتن وجود فرد است که سریع­تر از هر عنصر دیگری در طول عمرش زندگی او را نابود می کند، زیرا تسلیم شدن فرد به عقده­مادر به مفهوم شکست خوردن در نبرد زندگی است. عقده­مادر، آرزوی فرد برای بازگشت و عقب­گرد به دوران کودکی و طفره رفتن از قبول مسئولیتی است. اولین موضوعی که فرد در روبرو شدن با عقده­مادر باید بداند این است که عقده­مادر ربطی به مادر واقعی خود شخص ندارد. وقتی این بخش از زندگی فرد نابالغ مورد توجه قرار میگیرد او نمیداند با چه چیزی می جنگد و احتمالاً قضیه را به مادر واقعی خودش ربط میدهد، اما فقط دانستن اینکه کسی ( آن بیرون ) برایش مشکل درست نمی کند، یعنی آماده شدن برای نبرد درونی که تنها نبرد واقعی است. مامان یعنی : انسان مجزایی آن بیرون، در حالی که عقده­مادر فرد همیشه موضوع درونی است. این نبرد با گرایش فرد برای رها­کردن یا پناه­گرفتن پشت هزاران بهانه­ای که او میتواند به آنها متوسل شود شتاب می­گیرد و این خطر بزرگ عقده­مادر است. در هر حال صداقت و وضوح و روشنی است که فرد نابالغ را قادر میسازد تا بهترین انرژی­هایش را تحت هدایت آگاهانه خویش قرار دهد و از بروز جنگ در زندگی درونی­اش اجتناب کند.            

 زندگی انسان با حمایت از حرکت همراه است و انسان همواره با آن پیش میرود و به آن تأسی می­نماید، بازکردن گره­ها یعنی شناختن و آموختن پادزهرها، عادات و حرکت­های زندگی است اما ترس بهانه خوبی برای انجام ندادن کارها نیست، همه ما که زنده­ایم میترسیم ولی وقتی روح خود را فراموش میکنیم قدرت خود را هم از دست میدهیم. پ

درباره ی نبض کیهانی

اگر می خواهید با معانی سفر قهرمانی و یا تجربه زیسته آشنا شوید پیشنهاد می کنیم به سایت ما مراجعه نمایید همچنین می توانید برای اینکه خود واقعی خود را بشناسید می توانید مطالب شخصیت شناسی یا آرکیتایپ و سایه شخصیت و مهمترین بخش یعنی ناخوداگاه شخصی مطالعه نمایید همانطور که در این مطلب با بررسی عقده ها و گره های روانی آشنا شدید

اشتراک گذاری :
دیدگاه خود را بنویسید